بانوی من! من چقدر از اینکه تو را بانوی خودم صدا بزنم خوشم می آید. و چقدر از اینکه بتوانم سرم را روی پایت صبح کنم. و چقدر از اینکه صورتت را نوازش کنم. و چقدر از اینکه با تو قدم بر دارم و تو به من نگاه کنی و من به تو نگاه کنم. و چقدر از اینکه.... با توام. تو چطور؟ یادت می آید گفتم اندازه دوست داشتنم چقدر است؟ اندازه ای برایش پیدا نکرده ام راستش هنوز. از آن چیزی که بهت گفتم حتی شاید خیلی بزرگتر باشد اما مقیاسی برایش نیافته ام بانوی من، آن را علی الحساب گفتم. چه کسی می داند آیا از کهکشان بزرگتر هم هست؟ از این دنیا بزرگتر هم هست؟ نمی دانم، شاید. اگر بود همان قدر دوستت دارم... می دانی کشف تازه ام چیست؟ اینکه چقدر دست هایت آرامم می کند. ب...